باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

تبریکات ویژه

سلام مامانی اینم تبریکاتی که توی سایت و شبکه های تلویزیونی بمناسبت تولدت بهت گفته شد اول از همه عکست توی سایت نی نی وبلاگ اینم عکست تو شبکه هدهد  واما شعری که مجری برنامه تولدت مبارک واست خوند باربد شونه بسر یه دسته گل داره بسر چه خوشکل و چه بانمک رفته خرید،بریم کمک مهمون داره توی خونه یوقت تنها نمونه خب،حالا بگید ای گل تک روز تو باشه مبارک و شعری که روی عکست خونده شد شازده نوبهاری                  گل پسر نازنین تولدت مبارک                 ...
4 مهر 1392

آخرین سفر تابستان 92

سلام مامانی هفته آخر تابستان عمو شهرام از تهران اومدن شیراز خونه بابا حاجی یا بقول تو بابادی ،ما هم سه شنبه شب تاریخ 26 شهریور رفتیم کازرون و فردای اونروز رفتیم شیراز ،خیلی جاها رفتیم اول از همه که روز پنج شنبه رفتیم شیش پیر یه جای تفریحی نزدیک شیراز ،تو کلی با بچه ها آب بازی و بدو بدو کردی ،تو این مدت عمو شهرام خیلی سعی کرد یه عکس از شما وروجکا بگیره که همتون خوب باشید تو عکس و حاصل اون زحمت این شد برای دیدن بقیه عکسا بیا ادامه مطلب فردای اونروز عمه به مناسبت تولد بچه ها نهار مارو برد یه رستوران که باغ مانند بود و خیلی بهمون خوش گذشت و همه ی شما بچه ها کادو گیرتون اومد توهم یه اتوبوس بزرگ عمو شهرام به ...
4 مهر 1392

پروژه شیر گرفتن باربد خان

سلام عزیز مامانی امروز 3 مهر 1392 یعنی تو دقیقا 2 سال و 18 روزته ،امروز بعدازظهر من و بابایی تصمیم گرفتیم پروژه از شیر گرفتن تورو  با همکاری همدیگه شروع کنیم .شب که خواستی بخوابی  طبق معمول اومدی گفتی مامان آب تو اتاق،دادا،اتو  یعنی مامانی بریم تو اتاق زیر پتو لالا کنیم بهت شیر بدم ،بهت گفتم مامانی آب بووه شده  و خواستی که اونو ببینی  و منم بهشون چسب زخم زده بودم که همینکه یکیشو دیدی  گفتی آب اووووه و خواستی اون یکیو ببینی  و وقتی دیدی اونم چسب زخم داره دیگه بهونه نگرفتیو  گفتی با یعنی بذارمت رو پاهام  و ممی خواستی یعنی شیر تو شیشه پستونکت  و خدارو شکر بدون هیچ مشکلی خوابیدی .امی...
4 مهر 1392
1